بله

بله تیتر کاملا درسته و زینب متاهل بود

و متاسفانه من دچار شدم

هر کس میتونه هرجوری قضاوت کنه

منو یا داستان رو کلا ولی قضاوت مردن همیشه ساده ترین و کوتاهترین و آسون ترین راهه و مطمئنا درست ترین راه نیست

اینهم یکی از دلایلی هست که ثابت میکنه من هیچ قصد اولیه و تصمیم قبلی نداشتم که حتی به یه آدم متاهل علاقمند بشم

به هیچوجه

اینجا که هیچکس منو نمیشناسه دلیلی برای غیر واقعی نوشتن نیست ولی خداییش قبل از اون اتفاق حتی یه ثانیه هم به زینب فکر نکرده بودم

اصولا به رابطه فکر نمیکردم و بدتر از اون به خودم فکر نمیکردم

همه میتونن منو یه آدم بد بدونن که به یه دختر متاهل علاقمند شده ولی این فقط راحت کردن یه ذهن ساده س که جوابشو بگیره و بره واسه قضاوت کردن مورد بعدی

من گرفتار شدم ، دچار شدم وگرنه شکل این داستان به اندازه کافی غیر قابل دفاع هستش

زینب حدود چهار سال با همسرش دوست بودن و علیرغم مخالفت پدرش بالاخره ازدواج میکنن و بیست و شش ساله بود و من هم کاملا میدونستم که متاهله و همسرش رو دوست داره.

اما من تووی راهی افتادم که انتخابش نکرده بودم

 یاد امیدوار نیستم کسی حرف منو بپذیره ولی واقعیت همین بوود که اتفاق افتاد

متاسفم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اکستنشن مژه ایران فیلم Edwin Carol امان از دل تیشرت ورزشی فوتبال جدید ترین نمونه سوالات آرایشگر ناخن فنی حرفه ای (ثابت شده) ســــامیـــ یــو ایـکســـــــــــ